مقدمه
متأسفانه در برخی محافل گیاهخواری دیده میشود که کاربران کتاب خامخواری (زندهخواری) آرشاویر دِر آوانسیان را برای دادن رهنمودهای تغذیهای به دیگران پیشنهاد میکنند. وبسایتِ «وگانشدن»، باتوجهبه اینکه خود را ملزم به پیروی از علمِ اصولی، روشمند، و بهروز در ترویج وگانیسم میداند، مخالفتِ سفتوسخت خود را با ادعاهای این کتابِ غیرعلمی اعلام میکند و کاربران را از پیروی از توصیههای خطرناکش بر حذر میدارد. در ادامه، نگاهی میاندازیم به برخی از مدعیات غیرعلمی و، در بسیاری موارد، ضدعلمی کتاب خامخواریِ آوانسیان.[۱]
مخالفت صریح نویسنده با علم و روش علمی
آوانسیان در جایجای کتاب مخالفت صریح خود را با علم و روش علمی اعلام میکند. مثلاً در جایی از کتاب میگوید «علم پزشکی دنیای طبیعی ما را خراب کرده، میخواهد یک دنیای مصنوعی، شیمیایی، و سمی بسازد.» (ص. ۱۱۹) در جایی دیگر میگوید «علم پزشکی غلط و متضاد که فعلاً در همهجای دنیا در جریان است مال ما نیست. این علم فریبنده که ظاهراً مفید ولی باطناً مضر میباشد در ممالک غربی پایهگذاری شده، وسعت یافته و به ما تحمیل شده است.» (ص. ۱۱۸) سپس مستقیماً هدفش را اینگونه شفاف میکند که «من به خود علم طب حمله میبرم.» (ص. ۱۱۸) او در جایی مدعی میشود که اندامهای حیوانات از انسانها سالمتر است «چون این حیوانات دانشمند ندارند، علم پزشکی ندارند، بیمارستان ندارند، داروخانه ندارند.» (ص. ۱۱۴) «خلاصهٔ کلام این است که این دانشمندانِ نادان عوض اینکه به مردم خدمتی بکنند باعث میشوند که روزبهروز امراض بیشتر توسعه یافته و بیماریهای نوظهور ظاهر شود.» (ص. ۹۶) میگوید «مردم صدها و بلکه هزارها سال این ’علم‘ را تحسین نمودهاند، به آن افتخار کردهاند، به آن امید بستهاند ولی امروز معلوم میشود که … همهچیز آن غلط است، متضاد، ظاهری و فریبنده. بالاخره لازم بود که یک نفر این حقیقت تلخ را فاش کند.» (ص. ۱۴۱)
جای خالی استناد به پژوهشها
این کتاب در عین حالی که ادعاهای عجیب مطرح میکند، تقریباً هیچگونه استنادی به مقالات، پژوهشها، مطالعات، و تحقیقهای صورتگرفته در دنیای تغذیه نمیکند—که با توجه به ضدیتِ نویسنده با علم و روش علمی چندان غیرمنتظره نمینماید. درواقع، در طول تمام کتاب، نویسنده فقط به نتایج یک تحقیق مبهم و بسیار قدیمیِ همتاسنجینشده روی ۱۰ نفر که حدوداً یک قرن پیش (در سال ۱۹۳۰) در یک کنفرانس ارائه شد اشارهای میکند، که بیش از پیش حاکی از غفلت علمیِ عمیقِ نویسنده است.
ادعاهای متناقض آوانسیان در دادگاه
نظام پزشکیِ ایران در سال ۱۳۵۴ از آوانسیان به دلیل دخالت در امر پزشکی شکایت کرد. آوانسیان که در کتابش نیازی به ارائهٔ سند و مدرک ندیده و دستِ خود را در طرح هرگونه ادعایی آزاد دیدهاست بهراحتی در کتابش—حتی در نسخهٔ قدیمیِ کتاب[۲] (آوانسیان، ۱۳۵۵، ۱۲۶)—مدعی میشود که «سی سالِ تمام» علم پزشکی را مطالعه کردهاست (ص. ۱۵۹) اما طی محاکمه در دادگاه، که هر ادعایی سند و مدرک میطلبد، در واکنش به این پرسشِ رئیس دادگاه که «آیا در امور پزشکی مطالعه دارید و کلاس دیدهاید؟» پاسخِ «خیر» میدهد و میگوید که همهٔ حرفهایش را بر پایهٔ تجربیات شخصی خود میزند. (اطلاعات، ۱۳۵۴، ۲۲) وقتی رئیس دادگاه به او میگوید که «نمایندهٔ نظام پزشکی ادعای شما را مخالف شئون علمی خواندهاست،» آوانسیان پاسخ میدهد که «من به علم کاری ندارم و از پزشکی چیزی نمیدانم.» (اطلاعات، ۱۳۵۴، ۲۲) همان طور که میبینیم، آوانسیان در کتابش مدعی میشود که سی سال به مطالعهٔ پزشکی پرداختهاست—و ظاهراً از آن عبور کردهاست—اما در دادگاه یکسره خود را نامطلع از پزشکی معرفی میکند. آوانسیان سپس اینطور از درِ مغالطه وارد میشود که «آیا همان نمایندهٔ نظام پزشکی که ادعای مرا پوچ میداند تمام بیماریهای جهان را معالجه کرده؟ … یک شتر در بیابان خار میخورد و سالم است اما ما که علم پزشکی داریم بیمار میشویم.» (اطلاعات، ۱۳۵۴، ۲۲) آوانسیان که این استدلالِ شُتُربنیاد را در کتاب خود نیز تکرار کردهاست و بر مبنای همان تجربهٔ مشاهداتیاش از شتر، برای تغذیهٔ انسان حکم صادر میکند (ص. ۸-۱۳) جالب است که در واکنش به یکی از منتقدانِ خود که ظاهراً، طبق روایت کتاب، استدلالی بر مبنای رفتار کفتارها اقامه کرده بود میگوید «خوانندگان محترم، خوب توجه فرمایید. این پزشکِ کوتهبین علم تغذیهٔ خود را از کفتار یاد گرفته» (ص. ۱۵۰)، بیآنکه متوجه باشد این پزشک دقیقاً به روش خودش به او پاسخ دادهاست.
«باید کلیهٔ کتابهای طبی را سوزاند»
بهرغم ادعایش مبنی بر اینکه با علم کاری ندارد و از پزشکی چیزی نمیداند، آوانسیان در سرتاسرِ کتابْ خود را در جایگاه دانای کل قرار میدهد، یک نوع شبهعلمِ تغذیهٔ خودساخته به مخاطب عرضه میکند، و، بدون استناد به هیچ منبعی، علمِ مدرنِ تغذیه را باطل میشمارد و بهجایش از مخاطبان انتظار دارد به او اعتماد کنند و آنچه را که او میگوید چشمبسته بپذیرند.
مثلاً در همین ابتدای کتاب میآورد که «کلیهٔ مطالعاتی که تابهحال دربارهٔ پروتئین، ویتامین، و مواد معدنی شدهاست بهکلی غلط بوده و باید روی آن خط بطلان کشید. کلیهٔ تحقیقات و اکتشافات بهاصطلاح علمی که دربارهٔ خواص غذایی انواع پروتئین، چربی، ویتامین، و مواد معدنی شدهاست بهکلی غلط و فرضی میباشد.» (ص. ۱۱) در جایی دیگر مینویسد «باید کلیهٔ کتابهای طبی را سوزانده و از نو بنویسند، زیرا نودونه درصد از مطالب آنها فرضی، غلط، و متضاد است.» (ص. ۸۱)
آوانسیان، که از خامگیاهخواریِ ساختهوپرداختهٔ خودش تحتعنوان «زندهخواری» یاد میکند، در جایی دیگر مدعی میشود که «زندهخواران احتیاج به علم پزشکی ندارند» بلکه فلسفهای دارند که «در مقابل تمام کتابهای طبی» قرار میگیرد. (ص. ۱۱۶) یا در جایی مدعی میشود که «بعد از انتشار این کتاب، هیچکس نمیتواند حقیقت را انکار نماید و وجود هزاران مردم معالجهشده را نادیده بگیرد، بهخصوص که تعداد آنها روزبهروز افزایش مییابد،» (ص. ۱۳۰) اما هرگز معلوم نمیکند که این «هزاران» نفر را کجا میتوان یافت.
«بهجز کتاب من، هیچ کتاب بهداشتی دیگری نخوانید!»
در سرتاسر کتاب، آوانسیان تصویری شیطانی از علم پزشکی ارائه میدهد، تقریباً همهٔ پزشکانِ مدرن را در دو گروه سودجو و بیخبر دستهبندی میکند، و در جایجای کتاب داروها و تجویزهای پزشکی را، در یک اقدام خطرناک، به باد انتقادِ بیپایهواساسِ خود میگیرد، آنها را سم مینامد، و مردم را به ترک مصرف دارو، دوری از پزشکان، و پیروی از دستورهای خود تشویق میکند:
«مردم بیخبر و سادهلوح در داروخانهها صف میکشند و آخرین پسانداز خود را میدهند و مقداری سم میخرند تا ببرند قلب و کبد و کلیههای خود را که از گرسنگیِ حقیقی کار نمیکنند به کار بیندازند.» (ص. ۹۸) در جایی دیگر میگوید که «جنایتکارانِ اصلی همان بهاصطلاح دانشمندانی هستند که این داروهای جادویی را اختراع نموده و مصرف آنها را به مردم توصیه کردهاند» (ص. ۱۱۵-۱۱۶) و «زیستشناسان میخواهند دنیای طبیعی را خراب کرده و دنیای مصنوعی بسازند.» (ص. ۱۲۱) میگوید «علم پزشکی به وجود آمدهاست که … دنیای طبیعی را به دنیای مصنوعی و شیمیایی و سمی تبدیل کند.» (ص. ۱۳۳-۱۳۴) «این آقایان بیمارستانهای مجلل تأسیس کرده و تصور میکنند میتوانند با داروهای سمی … بیماران را معالجه کنند.» (ص. ۱۳۴) همچنین مدعی میشود که خوردنِ غذاهای پخته باعثِ نفوذ شیطان در انسانها میشود! (ص. ۳۵-۳۵؛ ص. ۱۴۱-۱۴۳) در جایی دیگر از کتاب هم که دربارهٔ بخشی از عقاید خود صحبت میکند میگوید «هر کس با اجرای این دستور مخالفت کند دشمن من نیست بلکه دشمن بشریت میباشد»! (ص. ۱۱۶) حتی تا جایی پیش میرود که پختهخواری را عامل جنگ و کشتوکشتار معرفی میکند (ص. ۱۴۲)، رهبران و سیاستمدارانِ پختهخوار را «نیمهدیوانه» مینامد، (ص. ۱۴۳) و میگوید ایشان درنتیجهٔ پختهخواری «عقل سالم ندارند که درست فکر کنند»! (ص. ۱۴۳) در جایی دیگر نیز میگوید که «من به مردم توصیه میکنم به غیر از کتاب زندهخواری هیچ کتاب بهداشتی دیگر، مخصوصاً کتابهایی که از برنامههای مخصوص غذایی و از ویتامینها و غیره صحبت میکنند، نخوانند»! (ص. ۱۵۷)
«فقط یک مشت گندم» کافی است!
تمامی مراجع غذاییْ مردم را به حفظ تنوع غذایی در رژیمشان تشویق میکنند که دلیلش از جمله برمیگردد به عملکرد نهچندان بهینهٔ دستگاه گوارش انسان در تجزیهٔ سلولهای گیاهی که حفظ تنوع در تغذیه را، بهعنوان یک راهکار جبرانی، برای بشر الزامی میکند. اما آوانسیان بیپروا اطلاعات تغذیهٔ بیپایهواساسِ خود را به خوردِ مخاطب میدهد و ادعاهای خطرناکی ازایندست را مطرح میکند که «کافی است مردم روزانه فقط یک مشت گندم با چند عدد خرما و مقداری سبزی بخورند تا همه در سلامتی و آرامش عمر خود را ادامه دهند.» (ص. ۹۸)
سخن پایانی
علوم پزشکی و تغذیه، همچون هر علم دیگری نه از مباحث مناقشهانگیز خالی است و نه از انتقاد مبرا. درواقع، همچون هر علم دیگری، این علوم نیز با طرح انتقادات است که پیشرفت میکنند. اما این انتقادات باید در پرتو مطالعات و پژوهشهای روشمند، اتکاپذیر، تکرارپذیر، و بهروز مطرح شود—نه با مدعیات موهوم و بیسندومدرک.
در این یادداشت، نگاهی انداختیم به برخی از ادعاهای بیپایه، مشکوک، و خطرناکِ آوانسیان در کتاب خامخواری. چارهای نداریم جز بدگمانشدن به فردِ نامتخصصی که، با اهداف نامعلوم، به خود اجازه میدهد قلم در دست بگیرد و، بدون هیچ سندومدرکی و هیچ ابایی، بر کلیتِ علم بتازد، همهٔ یافتههای علمی را تخیلی و فرضی بنامد، و درعوض ادعاهای بیپایهواساس خود را عینِ حقیقتِ بینیاز از اثبات جا بزند، مردم را به پیروی از آن دعوت کند، و هر آنکه را که چنین نمیکند تسخیرشدهٔ شیطان بنامد و مخاطبانش را از مطالعهٔ هر کتاب دیگری بهجز کتاب خودش در این زمینه بازبدارد.
و متأسفانه همواره گروههای آسیبپذیرترِ جامعهاند که قربانی میشوند: یعنی (۱) جمعیت مسنتر و/یا محرومتری که ممکن است از سواد کافی برخوردار نباشند؛ (۲) قشر نوجوان و کمسنوسالی که هنوز به بلوغ فکری نرسیدهاند، چندان قادر به تفکر انتقادی نیستند، و نمیتوانند علم اصولی و شبهعلم را از یکدیگر بازشناسند؛ و (۳) مبتلایان به بیماریهای صعبالعلاجی که ممکن است به مداخلهٔ فوری پزشکی نیاز داشته باشند اما در پیروی از ادعاهای این فرد، از مراجعه به پزشک سر باز زنند. لطفاً از پیروی از رهنمودهای نامسئولانهٔ این کتاب بپرهیزید و دیگران را نیز از چنین کاری بپرهیزانید.
پینوشت: وبسایتِ «وگانشدن» مطالعهٔ کتاب استنادمحورِ Becoming Raw (Davis et la., 2010) را به کسانی که میخواهند رژیم گیاهی خامخوارانه (بالاتر از ۵۰ درصد) اتخاذ کنند و با مزیتها و چالشهایش، از زبان دو متخصص تغذیه، آشنا شوند پیشنهاد میکند.
منابع:
آوانسیان، آرشاویر در. (۱۳۵۵). خامخواری (زندهخواری): فلسفهٔ تغذیه و تندرستی. تهران: بینا. چاپ چهارم.
آوانسیان، آرشاویر در. (۱۳۹۷). خامخواری (زندهخواری): فلسفهٔ تغذیه و تندرستی. تهران: نشر ثالث. چاپ پانزدهم.
جزئیات محاکمهٔ مؤسس باشگاه خامخواری. (۱۳۵۴، ۱۴ دی). روزنامهٔ اطلاعات. شمارهٔ ۱۴۹۰۱.
Davis, B., Melina, V., Berry, R. (2010). Becoming Raw. Book Pub. Co.
[۱] در تمامیِ استناداتی که (بهقصد سهولت استفاده) تنها شمارهٔ صفحه ذکر شده است، منبعِ موردِ استفاده چاپِ پانزدهمِ کتابِ خامخواریِ آوانسیان بوده است، که اطلاعاتِ دقیقِ آن را میتوانید در بخشِ منابع مشاهده کنید.
[۲] قدیمیترین نسخهای که نگارنده به آن دسترسی داشت چاپ چهارم این کتاب بود که در سال ۱۳۵۵، یعنی اندکی پس از محاکمهٔ مذکور، تجدید چاپ شده است. در همان نسخه نیز عیناً این ادعا را تکرار کرده است که سی سالِ تمام را به مطالعهٔ پرشکی پرداخته است.